ناتوانی های یادگیری

ناتوانی های یادگیری

ناتوانی های یادگیری

عوامل مهم در تعریف ناتوانی های یادگیری

از زمان به رسمیت شناختن ناتوانی های یادگیری در اوایل دهه 1960،یازده تعریف متفاوت در این حوزه تاحدی از پذیرفته شده است.این تعاریف که توسط متخصصان منفرد،کمیته ای از متخصصان یا قانون گذاران ارائه شده اند،نگرش های نسبتا متفاوتی را ارائه می کنند.سه عامل –هر کدام در برخی تعاریف هست،اما نه در همه آنها – از لحاظ تاریخی ،مناقشه قابل توجهی را برانگیخته است:

1-پیش فرض بدکارکردی دستگاه عصبی مرکزی

2-اختلال های پردازش روان شناختی

3-ناهماهنگی بهره هوشی –پیشرفت

بدکارکردی دستگاه عصبی مرکزی

بسیاری از مفاهیم نظری و روش های آموزشی مرتبط با حوزه ناتوانی های یادگیری ،از کارهایی نشات گرفته است که از دهه 1930 تا 1940با کودکان عقب مانده ذهنی و آسیب دیده مغزی انجام شده است.هنگام ظهور حوزه ناتوانی های یادگیری ،متخصصان یادآور شدند که بسیاری از این کودکان ،ویژگی های رفتاری (به عنوان مثال: تحریک پذیری ،بیش فعالی ،مشکلات زبانی،اختلال های ادراکی) مشابه با کسانی را نشان می دهند که دچار آسیب مغزی (مانند سکته یا ضربه به سر) شده اند.با این حال ،در مورد اکثر کودکان دادای ناتوانی های یادگیری ،شواهد عصب شناختی اندکی دال بر ضایعه واقعی بافت های مغزی وجود دارد .بنابراین امروزه اصطلاح بدکارکردی ،جایگزین آسیب یا ضایعه شده است. بنابراین اکنون از یک کودک دارای ناتوانی های یادگیری با عنوان فرد دارای بدکارکردی دستگاه عصبی مرکزی یاد می شود تا فرد دچار آسیب مغزی .بدکارکردی ،الزاما به معنای ضایعه بافتی نیست،بلکه اختلالدر کارکرد مغز،یا دستگاه عصبی مرکزی را برجسته می کند.در گذشته ،غیر از نشانه های رفتاری ذکر شده در بالا،شواهد اندکی دال بر بدکارکردی واقعی دستگاه عصبی مرکزی در کودکان دارای ناتوانی یادگیری وجود داشت.

اختلال های پردازش روان شناختی

حوزه ناتوانی های یادگیری بر این فرض استوار بود که کودکان دارای چنین اختلال هایی ،نارسایی هایی در توانایی درک و تفسیر محرک های دیداری و شنیداری دارند:یعنی،آنها دارای مشکلات پردازش روان شناختی هستند. این مشکلات ،با مشکلات حاد بینایی و شنوایی موجود در نابینایی و ناشنوایی، یکسان نیستند. در عوض ،آنها مشکلاتی در سازمان دهی و تفسیر محرک های دیداری و شنیداری دارند.با این حال ،بسیاری از هواداران اولیه این دیدگاه ،معتقد بودند که آموزش مهارت های پردازش شنیداری و دیداری به طور مجزا از مواد تحصیلیدر غلبه بر مشکلات خواندن به آنها کمک خواهد کرد .به عنوان مثال ،چنین آموزش هایی ممکن است حاوی یافتن و ردیابی شکل های متداخل با خطوط دیگر باشد و یا به هم پیوند دادن نقطه هابه گونه ای که معلم آنها را روی تخته سیاه می کشد.در نهایت ،محققان به این نتیجه رسیدند که این تمرین های ادراکی و ادراکی-حرکتی،در زمینه پیشرفت خواندن دانش آموزان سودمند نبوده است ،به همین دلیل امروزه معلم های کمی از این تمرین ها استفاده می کنند.گرچه بی تاثیر بودن آموزش ادراکی،مشخص شد،محققان دریافتند که بسیاری از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در واقع مشکلاتی در زمینه پردازش اطلاعات دارند .مهارت های پردازشی خاص ،با ناتوانی های خواندن مرتبط است.

ناهماهنگی هوش بهر-پیشرفت

کودکی با ناهماهنگی هوش بهر –پیشرفت،در حدی که براساس آزمون استاندار هوشی انتظار می رود ،پیشرفت نمی کند . متخصصان ،از تعدادی از روش ها برای تعیین چنین ناهماهنگی استفاده کرده اند.مدت های مدید،آنان به سهولت سن ذهنی به دست آمده از یک آزمون هوشی را با معادل سن تحصیلی به دست آمده از آزمون استاندارد پیشرفت،مقایسه می کردند.تفاوت دو سال ،برای نشان دادن ناتوانی های یادگیری کافی بود.با این حال ،دو سال پایین تر از سطح مورد انتظار بودن در همه سطوح تحصیلی ،به معنای اهمیت برابر نیست.به عنوان مثال ،کودکی که آزمون های او ،دو سال پایین تر از کلاس هشتم است،نسبت به کودکی که دو سال پایین تر از کلاس چهارم است،نقص کمتری دارد.بنابراین متخصصان فرمول هایی برای محاسبه سنین نسبی دانش آموزان ،ایجاد کردند.

تعریف:

 الف ) کلایات:اصطلاح ناتوانی های یادگیری ویژه ،عبارت از اختلال در یک یا چند فرایند اساسی روان شناختی مشتمل بر فهمیدن یا به کار بردن زبان،حرف زدن یا نوشتن می باشد که ممکن است خود را به صورت ضعف در توانایی شنیدن،تفکر،گفتار،خواندن،نوشتن،املا و یا محاسبات ریاضی نشان دهد.

ب ) درون گذاری های اختلال:این اصطلاح ،شرایطی چون :ناتوانی های ادراکی ،آسیب مغزی ،بدکارکردی مغزی خفیف،نارساخوانی و زبان پریشی رشدی را در برمیگیرد.

ج )برون گذاری های اختلال:این اصطلاح ،مشکلات یادگیری را که در اصل ناشی از ناتوانی های دیداری ،شنیداری،،حرکتی،عقب ماندگی ذهنی،مشکلات هیجانی ،کمبود های محیطی ،فرهنگی ،یا اقتصادی است،در برنمکی گیرد.

شیوع

طبق اطلاعات ارایه شده دولت ایالات متحده ،مدارس عمومی بین 5تا6درصد از دانش آموزان شش تا هفده ساله را به عنوان ناتوان در یادگیری شناسایی کرده اند.به این ترتیب ،ناتوانی های یادگیری ،بزرگترین طبقه آموزش ویژه تشخیص داده اند،دارای ناتوانی های یادگیری هستند.در طبقه ناتوانی های یادگیری ،تعداد پسران حدود سه برابر دختران است.برخی محققان مطرح کرده اند که شیوع ناتوانی های یادگیری در پسران به آسیب پذیری زیست شناختی بیشتر در پسران بستگی دارد.میزان مرگ و میر نوزادان پسر بیش از دختران است و پسران بیش از دختران در معرض مخاطره انواع نابهنجاری های زیست شناختی قرار دارند.با این حال ،برخی محققان عنوان کرده اند که شیوع بیشتر ناتوانی های یادگیری در پسران ،به سوگیری در ارجاع مربوط می شود.آنها معتقدند که مشکلات تحصیلی میان پسران،شایع تر از دختران نیست،اما پسران در صورت داشتن مشکلات تحصیلی ،به دلیل سایر رفتارهایی که معلم را به ستوه  می آورد(از قبیل بیش فعالی)،با احتمال بیشتری برای آموزش ویژه ارجاع داده می شوند.

علت ها

با استفاده از فنون تصویر برداری عصبی،محققان شواهدی دال بر تفاوت های ساختاری و کارکردی در مغز افراد ناتوان و فاقد ناتوانی های یادگیری (به ویژه ناتوانی های خواندن)به دست آورده اند.تفاوت های ساختاری ،به مواردی از قبیل اندازه نواحی گوناگون مغز ،اشاره می کند.کارکرد ،به فعالیت در مغز اشاره دارد.

دلایل احتمالی در سه طبقه کلی قرار می گیرد: 1_ژنتیک، 2-تراتوژنیک ،3-عوامل پزشکی.

عوامل ژنتیک

شواهدی جمع آوری شده در طول سال ها نشان می دهند که ناتوانی های یادگیری می توانند به طور ارثی منتقل شوند.دو نوع بسیار متداول مطالعات مورد استفاده برای بررسی پایه های ژنتیک ناتوانی های یادگیری ،مطالعات خانوادگی و مطالعات توراث پذیری است.مطالعات خانوادگی میزان وقوع شرایط معینی از قبیل ناتوانی های یادگیری را در یک خانواده منفرد بررسی می کند(مانند روند جاری در خانواده).محققان دریافته اند که حدود 45-35درصد از خویشاوندان درجه اول فرد دارای ناتوانی های خواندن –یعنی اعضای بلافصل خانواده (والدین ،خواهران و برادرها)-دارای ناتوانی های خواندن هستند و خطر دارا بودن ناتوانی های خواندن در کودکانی که هم پدر و هم مادرشان ناتوانی خواندن دارد،افزایش مییابد.همین مقدار از شیوع خانوادگی در خانواده های افراد دارای اختلال های گفتار و زبان و ناتوانی های املا یافت شده است.

عوامل تراتوژن

تراتوژن ها ،عواملی هستند که می توانند بدشکلی یا نارسایی در تحول جنین را سبب شوند.متخصصان همچنین معتقدند که ممکن است برخی از مردم در معرض سطوحی از الکل و سرب باشند که مقدار آن در حدی نیست که باعث عقب ماندگی ذهنی شود ،ولی همین مقدار می تواند باعث ناتوانی های یادگیری شود.

عوامل پزشکی

شرایط پزشکی چندی وجود دارد که با اعمال تاثیر گذاری منفی بر کودکان ،می توانند باعث ایجاد ناتوانی های یادگیری شوند.بسیاری از همین شرایط،بسته به شدت آنها باعث عقب ماندگی ذهنی نیز می شوند.به عنوان مثال ،تولد زودرس،کودکان را در معرض خطر بدکارکردی عصب شناختی قرار می دهد و ایدز می تواند آسیب عصب شناختی نظیر آنچه باعث ناتوانی های یادگیری می گردد،در آنها ایجاد کند.

ارزیابی

چهار نوع ارزیابی در زمینه ناتوانی های یادگیری متداول است:

1-ارزیابی پیشرفت استاندارد

2-ارزیابی تکوینی

3-ارزیابی غیر رسمی

4-ارزیابی موثق

ارزیابی پیشرفت استاندارد

معلمان و روان شناسان معمولا از ارزیابی پیشرفت استاندارد برای دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری استفاده می کنند،زیرا کمبودهای پیشرفت،ویژگی اساسی این دانش آموزان است.در حال حاضر،چندین آزمون پیشرفت استاندارد مورد استفاده قرار میگیرد.آزمون پیشرفت فردی وکسلر  پیشرفت در کلیه زمینه هایی که طبق تعریف فدرال از ناتوانی های یادگیری باید مورد ارزیابی قرار گیرد را می سنجد ،مانند:خواندن پایه ،درک مطلب خواندن ،هجی کردن،بیان نوشتاری،استدلال ریاضی ،عملیات محاسباتی ،گوش کردن ،درک مطالب و بیان کلامی.

ارزیابی تکوینی

رفتار دانش آموز را به منظور پیگیری پیشرفت وی ،مستقیما می سنجد.ارزیابی تکوینی بر مقایسه عملکرد دانش آموز با سایر دانش آموزان تاکید کمتری می کند و بیشتر بر چگونگی عملکرد دانش آموزان براساس توانایی ها تاکید می کند.الگوی ویژه ارزیابی تکوینی،ارزیابی مبتنی بر برنامه آموزشی می باشد.

ویژگی مشترک الگو ارزیابی تکوینی:

1-ارزیابی معمولا به وسیله معلم کودک انجام می شود تا روان شناسان مدرسه یا کارشناس تشخیص.

2-معلم رفتار های کلاسی را به طور مستقیم ارزیابی می کند.به عنوان مثال ،اگر معلم به سنجش تلفظ حرف ل علاقه مند است،وی به این رفتار خاص ،توجه می کند و توانایی یا ناتوانی کودک بر تلفظ آن حرف را ثبت می کند.

3-معلم در دوره های زمانی مختلف و مکررا رفتار دانش آموز را مشاهده و ثبت می کند.تعداد بیشتری از انواع آزمون ها،حداکثر یک یا دو بار در سال ارایه می شوند .در ارزیابی تکوینی ،عملکرد دست کم دو یا سه بار در هفته سنجیده می شود.

4-معلم از ارزیابی تکوینی برای سنجش پیشرفت دانش آموز به سوی هدف های آموزشی استفاده می کند.پس از آزمون اولیه،معلم با تعیین هدف هایی برای دانش آموز، در صدد دستیابی به آن هدف ها در یک دوره زمانی معین بر می آید.به عنوان مثال ،اگر دانش آموز به طور شفاهی بتواند در یک دقیقه از یک کتاب معین،25 واژه را به طور صحیح بخواند ،معلم ممکن است یک هدف و یا ملاک برای وی تعیین کند تا پس از یک ماه 100واژه را به طور صحیح در یک دقیقه بخواند .این جنبه از ارزیابی تکوینی ،گاهی اوقات ،آزمون ملاک –مرجع نامیده می شود.

5-معلم برای بررسی کارآمدی برنامه ریزی آموزشی ،از ارزیابی تکوینی استفاده می کند.به عنوان نمونه ،در مثالی که گذشت، اگر پس از چند روز معلم به این نتیجه رسید که احتمالا کودک به هدف 100واژه نمی رسد ،می تواند مداخله آموزشی متفاوتی را طراحی کند.

ارزیابی غیر رسمی

یک روش متداول ارزیابی که معلمان آن را به کار می برند،عبارت است از درخواست از دانش آموزان برای انجام تکالیف درسی و یادداشت کردن آنچه که به خوبی می دانند و آنچه که مشکل دارند.به عنوان مثال،در زمینه خواندن ،معلمان می توانند از یک پرسشنامه غیر رسمی خواندن ،یعنی فهرستی از لغات یا عبارات برای خواندن که برحسب دشواری تنظیم شده است،استفاده کنند.معلم از دانش آموز می خواهد که فهرست را بخواند،به این صورت که لغات یا عباراتی که احتمالا برای دانش آموز آسان است،آغاز کند.دانش آموز در عین حال که معلم عملکرد او را بررسی می کند،به طور فزاینده به خواندن لغات یا عبارات دشوارتر ادامه می دهد.پس از تکمیل نتایج پرسشنامه غیر رسمی خواندن،معلم می تواند از آن برای تخمین سطح دشواری مناسب مواد خواندنی برای دانش آموز استفاده کند.

معلم همچنین می تواند در استفاده از یک پرسشنامه غیر رسمی خواندن یا سایر اشکال ارزیابی غیر رسمی ،تحلیل خطای کار دانش آموز را هم انجام دهد.گاهی به این امر به عنوان تحلیل سهو هم اشاره می شود. تحلیل خطا ،عبارت است از روشی برای مشخص ساختن زمینه های خاصی که دانش آموز در آن مشکل دارد.به عنوان مثال ،در خواندن،ممکن است مشخص شود که دانش آموز نوعا یک صدا را جانشین صدای دیگر می کند یا هنگام بلند خواندن ،صدای خاصی را حذف می کند.

ارزیابی موثق

برخی از آموزگاران،اعتبار و اصالت نمره های آزمون های معمول –به ویژه نمره های حاصل از آزمون های استاندارد شده را زیر سوال می برند و معتقدند کهاین نمرات ،آنچه را که دانش آموز در موقعیت های کار کردن با معلمان،همسالان،والدین،ناظران یا در موقعیت های دریافت کمک از آنها انجام می دهد ،منعکس نمی کنند.هدفی که در پس ارزیابی مستند نهفته است ،عبارت است از ارزیابی توانایی های تفکر انتقادی و حل مساله در موقعیت های زندگی واقعی.

مثالی از ارزیابی موثق،پوشه کارها هستند.پوشه کار، مجموعه ای از نمونه کارهایی است که دانش آموز در طول زمان خاصی ،انجام می دهد.دانش آموزان در درس موسیقی یا هنر،از پوشه کار استفاده می کردند،اما استفاده از ین روش در زمینه های تحصیلی ،بسیار جدید است .پوشه کارها ،شواهد گسترده ای دال بر کار و عملکرد دانش آموزان را فراهم می کند ،شواهدی که ارتباط بسیار نزدیکی با مهارت های زندگی واقعی دارد.به عنوان مثال ممکن است موارد زیر را در بر گیرد:

-مقاله یا سایر نمونه های نوشتاری از قبیل نامه ها ،آموزش ها یا داسان ها

-نوارهای دیداری یا شنیداری از گفتارها یا پاسخ های شفاهی به پرسش ها

-آزمایش ها و نتایج یا گزارشهای آنها

ویژگی های روان شناختی و رفتاری

دو ویژگی مهم افراد دارای ناتوانی های یادگیری ،تنوع درون فردی و میان فردی است.

تنوع بین فردی

هر کدام از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در هر کلاس ،مشکلاتی از قبیل خواندن ،ریاضیات،هجی کردن،بی توجهی و از این قبیل خواهند داشت.یک اصطلاح برای این تنوع بین فردی،ناهمگونی می باشد.اگرچه ناهمگونی ،ویژکی همه کودکان متعلق به تمام طبقات آموزش ویژه است،به خصوص در مورد دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ،تناسب دارد(مثل قدیمی هیچ دو تایی دقیقا شبیه هم نیستند).این ناهمگونی ،برنامه ریزی برنامه های آموزشی را برای معلمانی که با گروه های گوناگونی از کودکان در کلاس مواجهند،دشوار می سازد.

تنوع درون فردی

افزون بر تفاوت هایی که میان یک فرد با دیگری وجود دارد ،کودکان دارای ناتوانی های یادگیری در درون نیمرخ های توانایی خود نیز،تنوع نشان می دهند.ب عنوان مثال،کودک ممکن است در خواندن ،دو یا سه سال بالاتر از سطح کلاس خود باشد،اما در مورد ریاضیات دو یا سه سال از سطح کلاس خود پایین تر باشد.این نیمرخ های غیر عادی،علت طرح اصطلاح ناتوانی های یادگیری ویژه در حوزه ناتوانی های یادگیری،هستند.برخی از کودکان ،نارسایی های ویژه ای فقط در یک یا چند زمینه از پیشرفت و یا تحول دارند.

مشکلات پیشرفت درسی

مشکلات پیشرفت درسی ،ویژگی برجسته ناتوانی های یادگیری است.طبق تعریف ،اگر مشکل پیشرفت درسی وجود نداشته باشد،ناتوانی های یادگیری هم وجود ندارد.

خواندن بزرگترین مشکل در اکثر دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری است.اکثر متخصصان معتقدند که این مشکل با کمبود مهارت های زبانی،به ویژه آگاهی واج شناختی –توانایی فهم اینکه جریان گفتار می تواند به واحد های صوتی کوچکتراز قبیل وازه ها هجاها و واج ها خرد شود مرتبط است.فهم این موضوع که چرا مشکلات واج شناختی در بطن بسیاری از مشکلات خواندن قرار می گیرد،آسان است.اگر فردی در کوچک کردن واژه ها به مولفه های صوتی آنها مشکل داشته باشد،در آموختن خواندن هم مشکل خواهد داشت.شواهد قابل قبولی وجود دارد که نشان می دهد احتمالا خوانندگان زبان انگلیسی،بیش از خوانندگان سایر زبانها آمادگی مشکلات آگاهی آواشناختی را دارند.برخی عنوان کرده اند که این امر،دلیل شیوع بیشتر ناتوانی های خواندن در کشور های انگلیسی زبان نسبت به برخی از کشورهای دیگر است.

زبان نوشتاری افراد دارای ناتوانی های یادگیری غالبا مشکلاتی در یک یا چند زمینه زیر دارند:دست خط،املا و انشا. اگرچه حتی بهترین دانش آموزان هم ممکن است دست خطی پایین تر از سطح انتظار داشته باشند.ولی نوع مشکلاتی که برخی از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری نشان می دهند،بسیار شدیدتر است. گاهی اوقات این کودکان بسیار کند نویس هستند و گاهی اوقات نیز نوشته های آنها ،ناخواناست.هجی کردن ،به دلیل مشکل در فهم ارتباط بین اصوات و حروف ،می تواند مشکل قابل توجهی باشد.علاوه بر حیطهذ خودکارتر دست خط و املا،دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری همچنین مشکلات فراوانی در جنبه های خلاقانه تر انشا دارند.به عنوان مثال ،دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در مقایسه با همسالان غیر مبتلا ،کمتر از ساختارهای جملات پیچیده استفاده می کنند،جملات،در بردارنده انواع کمتری از واژگان است،پاراگراف هایی می نویسند که سازماندهی خوبی ندارند،محصولات نوشتاری آنها ،عقاید کمتری را در بر می گیرد،داستان هایی می نویسند که مولفه های مهم کمتری مانند معرفی شخصیت های اصلی ،آماده کردن صحنه ها،توصیف تعارض هایی که باید حل شود.

زبان گفتاری بسیاری از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری مشکلاتی در استفاده مکانیکی و اجتماعی از زبان دارند.به طور مکانیکی ،آنها با نحو(دستور زبان)،معنا شناسی(معنای واژگان) و واج شناسی(توانایی شکستن واژگان به اصوات سازنده آنها و ترکیب اصوات منفرد با هم برای ساختن واژگان )مشکل دارند.نحو یعنی توانایی قرار دادن واژه ها در کنار یکدیگر ،به ترتیبی که جمله های معنادار ساخته شود. از سوی دیگر ،معنا شناسی یعنی مطالعه معنای متصل به واژه ها.

با توجه به استفاده اجتماعی از زبان که معمولا با عنوان کاربرد شناسی که از آن یاد می شود،غالبا غالبا در تولید و دریافت گفتگو در مباحثه ها،دارای ناتوانی هستند.کاربرد شناسی ،یعنی مطالعه چگونگی استفاده از زبان در موقعیت های اجتماعی که به جنبه کارکردی زبان بیشتر از جنبه مکانیسم آن تاکید دارد.به طور خلاصه،آنها بحث کننده های خیلی خوبی نیستند.آتها در مشارکت داد و ستد متقابل کلمات که مستلزم گفتگوی میان افراد است،دارای ناتوانی هستند.

به عنوان نمونه،سکوت طولانی مکرر،مشخصه بارز مکالمه افراد دارای ناتوانی های یادگیری است،زیرا آنها از راهکارهای نسبتا ظریفی که همسالان بدون ناتوانی آنها برای تداوم مکالمه استفاده می کنند،بهره نمی گیرند.آنها در پاسخ دادن به عبارات یا پرسش های دیگران ماهر نیستند و پرسش های خود را قبل از اینکه همراهانشان فرصت پاسخگویی داشته باشند ،پاسخ می دهند.انها عبارات نامرتبط با موضوع می سازند و باعث ناراحتی مخاطبان خود می شوند.به عنوان مثال،در مطالعه ای که به طور مکرر نقل شده است،کودکان معمولی و کودکان دارای ناتوانی های یادگیری در بازی ایفای نقشی شرکت کردند که در آن در محیطی شبیه نمایش های تلویزیونی ،در یک مصاحبه نقش میزبان را ایفا کردند.تحلیل تعامل های کلامی نشان داد که بر خلاف کودکان بدون ناتوانی ،کودکان دارای ناتوانی های یادگیری ،در نقش میزبان اجازه می دادند که مهمانان عادی آنها در مکالمه غالب باشند.همچنین ،مهمانان آنها نسبت به مهمانان میزبان های عادی،علایم بیشتری از ناراحتی را در خلال مصاحبه نشان می دادند.

ریاضیات اگرچه اختلال های خواندن ،نوشتن و زبان به طور سنتی توجه بیشتری نسبت به مشکلات ریاضی دریافت کرده است ،اما در حال حاضر،اختلال ریاضیات توجه زیادی را به خود جلب کرده است.اکنون متخصصان تصدیق می کنند که مشکلات ریاضی به عنوان نوعی مشکل تحصیلی در کودکان دارای ناتوانی های یادگیری فقط نسبت به مشکلات خواندن در درجه دوم قرار دارند.نوع مشکلاتی که این دانش آموزان با آن روبرو هستند عبارتند از:مشکلاتی در محاسبه مواد ریاضی و همچنین مشکلات واژه ای ،که مشکل دومی غالبا به کاربرد ناکارآمدراهکارهای حل مساله مربوط می شود.

مشکلات ادراکی ،ادراکی _حرکتی و هماهنگی کلی

مطالعات نشان می دهند که برخی از کودکان دارای ناتوانی های یادگیری،دارای ناتوانی های ادراکی دیداری و /یا ادراکی شنیداری هستند .به عنوان مثال،یک کودک با مشکلات ادراکی دیداری در حل پازل ها یا مشاهده و یادآوری اشکال دیداری مشکل دارد،یا ممکن است حروف را وارونه کند (مثلا a  b  را با a  d  اشتباه کند).کودکی با مشکلات ادراکی دیداری ممکن است در تمیز بین دو واژه که اصوات آنها تقریبا شبیه هستند،مشکل داشته باشند (مثلا fit  و fib) ،یا در دنبال کردن دستورات شفاهی به مشکل بربخورند.

معلمان و والدین همچنین یادآور شده اند که برخی از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ،در فعالیت های فیزیکی در بردارنده مهارت های حرکتی مشکل دارند.آنها برخی از کودکان را طوری توصیف کرده اند که گویی دو پای چپ یا ده شست دارند.مشکلات ممکن است هم مهارت های حرکتی ظریف (ماهیچه های حرکتی کوچک)و هم مهارت های حرکتی درشت (ماهیچه های حرکتی بزرگ)را در بر گیرد.مهارت های حرکتی ظریف،غالبا هماهنگی سامانه های دیداری و حرکتی را شامل می شود.

اختلال های توجه و بیش فعالی

دانش آموزان دارای مشکلات توجه،ویژگی هایی از قبیل:حواس پرتی ،تکانشگری و بیش فعالی نشان می دهند.

غالبا آنها را به عنوان افرادی توصیف می کنند که:

1-توان انجام مستمر یک تکلیف را ندارند

2-از گوش کردن به دیگران ناتوان هستند

3-بی وقفه صحبت می کند

4-اولین چیزی را که به ذهنشان می رسد به زبان می آورند

5-در برنامه ریزی فعالیت هایشان در داخل و خارج از مدرسه،آشفتگی کلی دارند.

مشکلات حافظه ،شناخت و فرا شناخت

حافظه والدین و معلمان بخوبی آگاهند که دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در به یاد آوردن مواردی از قبیل تکالیف و قرارها ،مشکل دارند.در واقع آنها ،غالبا چنان عصبانی می شوند که نمی توانند درک کنند که چگونه کودکی به این باهوشی ممکن است به سادگی بعضی چیزها را فراموش کند. محققان اولیه در ناتوانی ها،عنوان کرده اند که بسیاری از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری نوعی نارسایی واقعی در حافظه دارند. دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری مشکلاتی دارند که دست کم در دو نوع از حافظه تاثیر می گذارد:حافظه کوتاه مدت و حافظه کاری.مشکلات حافظه کوتاه مدت عبارت است از مشکلاتی در به خاطر آوردن اطلاعات ،مدت کوتاهی بلافاصله پس از دیدن یا شنیدن آن.برای مثال،تکلیف حافظه کوتاه مدت مستلزم آن است که فرد فهرستی از لغاتی را به طور کتبی یا شفاهی به وی ارایه می شود،تکرار کند.مشکلات حافظه کاری،توانایی فرد را در حفظ اطلاعات در مغز ،درذ عین حال که همزمان مشغول تکلیف شناختی دیگر است،تحت تاثیر قرار می دهد.تلاش برای به خاطر آوردن و بررسی در حین گوش کردن به راهنمایی هیی در مورد چگونکی انجام کا،؛مثالی از حافظه کاری است محققان دریافته اند که یکی از دلایل عمده ضعف عملکرد کودکان دارای ناتوانی های یادگیری در تکالیف حافظه،این است که برخلاف همتایان عادی خود،از راهبردها استفاده نمی کنند.به عنوان مثال،وقتی فهرستی از لغات برای حفظ کردن ارایه می شود،اکثر کودکان اسامی را برای خودشان از بر می خوانند و یا ممکن است به وسیله حفظ کردن لغات در گروه های مرتبط با هم ،از طبقه بندی ها استفاده کنند.دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ،احتملا به طور خودبه خودی از این راهبردها استفاده نمی کنند.

شناخت نقص استفاده از راهبردها در تکالیف حافظه،همچنین نشان می دهد که کودکان دارای ناتوانی های یادگیری ،در شناخت هم دچار مشکل هستند.شناخت،اصطلاح گسترده ای است که بسیاری از جنبه های متفاوت تفکر و حل مساله را پوشش می دهد.دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ،غالبا تفکر بدون سازمان دارند که اغلب به مشکلاتی در برنامه ریزی و سازمان دهی زندگی آنها در مدرسه و خانه می انجامد.

فراشناخت تنگاتنگ با مشکلات شناختی ،مشکلاتی نیز در فراشناخت می باشد.فراشناخت ،دست کم سه مولفه دارد،توانایی برای:1-بازشناسی ملزومات تکلیف،2-گزینش و به کار بستن راهبرد مناسب ،3-نظارت و انطباق عملکرد.

در خصوص مولفه اول _توانایی بازشناسی ملزومات تکلیف _دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در قضاوت درباره دشواری تکالیف مشکل دارند.آنها ممکن است به خواندن یک متن با اطلاعات فنی بسیار بالا در همان سطح از سختی بنگرند که به خواندنی تفریحی می نگرند.

نمونه ای از مشکلات با مولفه دوم_توانایی گزینش و به کار بستن راهکارهای مناسب _زمانی است که از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری ،سوالی از این قبیل پرسیده شود چگونه می توانید به خاطر داشته باشید که صبح تکالیف خود را به مدرسه بیاورید؟ آنها به ندرت به راهبرد هایی می رسند که دانش آموزان بدون ناتوانی های یادگیری از آنها استفاده می کنند(مانند نوشتن یادداشت برای خود،گذاشتن تکالیف در جلوی در).

مثالی از مولفه سوم فراشناخت_توانایی بررسی و انطباق عملکرد _عبارت است از بررسی درک مطالب.نظارت درک مطلب،به توانایی هایی اشاره دارد که هنگام تلاش فرد برای خواندن و درک مواد متن به کار می رود.به عنوان مثال،بسیاری از دانش آموزان دارای ناتوانی های خواندن ،در توانایی تشخیص اینکه آنچه را که می خوانند نمی فهمند ،مشکل دارند. خوانندگان خوب،می توانند این را حس کنند و انطباق لازم را انجام دهند،از قبیل کند خواندن و یا دوباره خوانی عبارات دشوار.دانش آموزان دارای مشکلات خواندن ،در گلچین کردن منظور اصلی پازاگراف ها مشکل دارند.

مشکلات اجتماعی _هیجانی

گرچه همه کودکان دارای ناتوانی های یادگیری و حتی اکثر آنها،مشکلات اجتماعی _هیجانی چشم گیری ندارند،اما نسبت به همتایان عادی خود،در معرض خطر بیشتری برای داشتن این نوع از مشکلات هستند.آن دسته از کودکان دارای ناتوانی های یادگیری که مشکلات رفتاری دارند،تحت تاثیر آثار دراز مدت و مخرب آن هستند.آنها در سال های اولیه غالبا توسط همسالان خود طرد می شوند و خود پنداره ضعیفی دارندو در بزرگسالی ،داغ حاصل از این سال های طرد،می تواند دردناک باشد و به آسانی فراموش نشود.یک دلیل قابل قبول برای مشکلات اجتماعی برخی از دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری آن است که آنها در شناخت اجتماعی ،نارسایی دارند.به عبارت دیگر،آنها نشانه های اجتماعی را بد می خوانند و ممکن است احساسات و هیجان های دیگران را بد تفسیر کنند.به عنوان مثال،اکثر کودکان قادرند بگویند که چه زمانی رفتار آنها دیگران را به ستوه می آورد.گاهی اوقات ،دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری طوری عمل می کنند که گویی به تاثیر رفتارشان روی همسالانشان بی توجهند.همچنین در نظر گرفتن چشم انداز دیگران برای آنها ،یعنی اینکه خود را در جای دیگران قرار دهند ،دشوار است.محققان یادآور شده اند که مشکلات تعامل اجتماعی در کودکانی که مشکلاتی در ریاضی ،تکالیف دیداری_فضایی،تکالیف لامسه ای و خودگرانی و سازمان دهی دارند،بیشتر به چشم می خورد.در اصطلاح عوام،چنین کودکانی گاه به عنوان سر به هوا یا منگ توصیف می شوند.گفته می شود افرادی با این مجموعه رفتارها ،ناتوانی های یادگیری غیر کلامی دارند.با این حال ،این اصطلاح تا حدودی نامناسب است،زیرا آنها مشکلات معینی در استفاده از زبان ،به ویژه در موقعیت های اجتماعی دارند.محققان دریافته اند که ناتوانی های یادگیری غیر کلامی به علت بدکارکردی نیمکره راست مغز ایجاد می شوند ،زیرا گفته می شود ریاضیات ،مهارت های دیداری_فضایی و لامسه به نیمکره راست مغز مربوط می شوند.همچنین شواهدی وجود دارد که افراد دارای ناتوانی های یادگیری غیر کلامی ،احتمالا به دلیل طرد اجتماعی و انزوایی که تجربه می کنند،در معرض خطر افسردگی قرار دارند.در مورد حادتر ،آنها در معرض خطر فزاینده خودکشی قرار دارند.

مشکات انگیزشی

منبع دیگر مشکلات برای بسیاری از افراد دارای ناتوانی های یادگیری ،انگیزه آنهاست،یا احساسی که درباره توانایی هایشان در مورد غلبه بر بسیاری از چالش ها و مشکلات زندگی خود دارند.ممکن است به نظر برسد که افراد دارای ناتوانی های یادگیری اجازه می دهند که اتفاقات بدون تلاش آنها برای کنترل یا تاثیر گذاری بر این اتفاقات ،روی دهند. این افراد کسانی هستند که آنان را دارای مکان کنترل بیرونی می دانند تا کنترول درونی.به عبارات دیگر،آنها معتقدند که عوامل بیرونی از قبیل شانس یا سرنوشت زندگی را کنترل می کنند تا عوامل درونی از قبیل عزم یا توانایی.افرادی با این دیدگاه ،گاهی اوقات درماندگی آموخته شده تمایلی برای تسلیم شدن و انتظار بدترین را داشتن نشان می دهند.چرا که معتقدند مهم نیست چقدر سخت بکوشند،به هر حال شکست خواهند خورد.آنچه غلبه بر مشکلات انگیزشی را برای معلمان ،والدین و افراد دارای ناتوانی های یادگیری ویژه دشوارتر می سازد،عبارت است از درهم تنیدگی میان مشکلات شناختی و انگیزشی .در واقع ،نوعی دایره معیوب ایجاد می شود:دانش آموزان ،براساس تجربه گذشته یاد میگیرند که در هر موقعیت جدید ،انتظار شکست داشته باشند ،سپس این انتظار شکست یا درماندگی آموخته ممکن است باعث شود که در صورت مواجه شدن با یک تکلیف مشکل یا پیچیده ،سریعا دست از تلاش بکشند.در نتیجه نه تنها دانش آموز از آموختن مهارت های جدید باز می ماند،بلکه تجربه بد دیگری را نیز به دست می آورد،یعنی تقویت احساس های درماندگی و حتی بی ارزشی ،و این حلقه ادامه می یابد.

اقتباس از کتاب دانش آموزان استثنایی ترجمه دکتر حمیدعلیزاده