ما از مکانیزم های دفاعی برای محافظت از خود در برابر احساس اضطراب یا گناه، که از احساس خطر یا خواسته های بیش از حد ضمیر یا نهاد ما ناشی می شوند، استفاده می کنیم.
مکانیزم های دفاعی در سطح ناخودآگاه عمل می کنند و به جلوگیری از احساسات ناخوشایند (یعنی اضطراب) کمک می کنند و یا باعث می شوند چیز های خوب حس بهتری به فرد بدهند.
مکانیزم های دفاعی ذاتی و طبیعی هستند. هنگامی که آنها از حد خود خارج می شوند (مکرراً مورد استفاده قرار می گیرند)، ناهنجاری هایی مانند حالات اضطراب، ترس، وسواس یا هیستری ایجاد می شود. در ادامه به برخی از مکانیزم های دفاعی که توسط فروید معرفی شده اند، خواهیم پرداخت.
اساسی ترین مکانیزم دفاعی سرکوبی است، زیرا در مکانیزم های دیگر دخالت دارد. هر وقت خود با تکانه های ناخوشایند نهاد تهدید می شود، با سرکوب کردن آن تکانه ها از خودش محافظت می کند، یعنی، احساس های تهدیدکننده را به ناهشیار می راند. در خیلی از موارد، سرکوبی از آن پس در طول عمر ادامه می یابد. برای مثال، امکان دارد دختری برای همیشه خصومت خود را نسبت به خواهر کوچکترش سرکوب کند، چون احساس نفرت او اضطراب زیادی را به وجود می آورد.
یکی از راه هایی که تکانه سرکوب شده می تواند هشیار شود این است که ظاهر مبدلی بگیرد که با شکل اصلی آن مغایر باشد. این مکانیزم دفاعی واکنش وارونه نامیده می شود. رفتار واکنشی را می توان از خصلت اغراق آمیز و حالت وسواس گونه آن تشخیص داد. نمونه واکنش وارنه را می توان در خانم جوانی مشاهده کرد که عمیقا از مادرش آزرده شده و از او متنفر است. چون او می داند که جامعه، محبت به والدین را ایجاب می کند، این نفرت هشیار از مادر، اضطراب زیادی را ایجاد خواهد کرد. این خانم جوان برای اجتناب از اضطراب عذاب آور، بر تکانه متضادی تمرکز می کند: محبت. اما محبت او به مادرش اصیل نیست، بلکه نمایشی و مبالغه آمیز است. دیگران شاید به راحتی از ماهیت واقعی این محبت ساختگی آگاه باشند، اما او باید خودش را فریب دهد و به واکنش وارونه خود بچسبد، زیرا به او کمک می کند این واقعیت اضطراب آور را به صورت ناهشیار از مادرش نفرت دارد، پنهان کند.
یکی دیگر از مکانیزم های دفاعی، جا به جایی است. فروید معتقد بودکه واکنش های وارونه به یک موضوع محدود هستند، برای مثال، افرادی که محبت واکنشی دارند، فقط به فردی که به صورت ناهشیار از او بیزارند، محبت می کنند. اما در حالت جابه جایی، افراد می توانند امیال نامعقول خود را به اشخاص یا اشیای گوناگون هدایت کنند، به طوری که تکانه اصلی تغییر شکل یافته یا پنهان شده باشد. برای مثال، خانمی که از هم اتاقی خود عصبانی است، امکان دارد عصبانیت خویش را به همکاران، گربه خانگی، یا حیوان مصنوعی جابه جا کند. او با هم اتاقی خود دوست می ماند، ولی بر خلاف عملکرد واکنش وارونه، در مورد رفاقت خود مبالغه نمی کند
رشد روانی معمولا مراحل رشد متفاوت و تا اندازه ای پیوسته را طی می کند. با این حال، فرایند رشد روانی، لحضه های استرس زا و نگران کننده نیز دارد. وقتی دور نمای طی کردن مرحله بعدی خیلی اضطراب آور می شود، خود به راهبرد باقی ماندن در مرحله موجود که آرامش روانی بیشتری دارد، متوسل می شود. این دفاع، تثبیت نامیده می شود. از لحاظ فنی، تثبیت عبارت است از دلبستگی به مرحله رشد قبلی که ابتدایی تر است. تثبیت ها نیز مانند مکانیزم های دفاعی دیگر، همگانی هستند. افرادی که همواره از خوردن، سیگار کشیدن، یا صحبت کردن لذت می برند، امکان دارد تثبیت دهانی داشته باشند، در حالی که کسانی که دلمشغول پاکیزگی و نظم هستند، تثبیت مقعدی شده باشند.
وقتی لیبیدو مرحله رشد را گذرانده باشد، امکان دارد در مواقع استرس و اضطراب، به این مرحله قبلی برگردد. این برگشت، واپس روی نامیده می شود.واپس روی در کودکان خیلی شایع هستند و به راحتی دیده می شوند. برای مثال کودکی که به طور کامل از شیر گرفته شده است، امکان دارد وقتی برادر یا خواهرش به دنیا می آید، به درخواست شیشه شیر یا پستان مادر واپس روی کند. توجهی که به نوزاد می شود، تهدیدی برای کودک بزرگتر است. واپس روی ها در کودک بزرگتر و بزرگسالان نیز رایج هستند. روش متداول بزرگسالان برای واکنش نشان دادن به موقعیت های اضطراب آور این است که به الگوهای رفتار پیشین که امن تر هستند، بر می گردند و لیبیدوی خود را صرف موضوعات ابتدایی و آشنا می کنند.
وقتی تکانه ای درونی، اضطراب خیلی زیادی ایجاد می کند، خود با نسبت دادن این تکانه ناخواسته به موضوعی بیرونی، که معمولا فرد دیگر است، این اضطراب را کاهش می دهد. این مکانیزم دفاعی فرافکنی است که می توان آن را به صورت دیدن احساس ها یا گرایش های نامعقول در دیگران که واقعا در ناهشیار خود قرار دارند، تعریف کرد. برای مثال، امکان دارد مردی اعمال زنان مسن را به صورت اغفال های بی حاصل تعبیر کند. تصورآمیزش جنسی با زنان مسن به صورت هشیار می تواند از نظر وی بسیار مشمئزکننده باشد، اما در اعماق ناهشیار او، میل شهوانی نیرومندی به این زنان نهفته است. در این مثال، مرد جوان خود را با این باور فریب می دهد که نسبت به زنان مسن هیچ احساس جنسی ندارد. گرچه این فرافکنی مقدار زیادی از اضطراب و گناه او را برطرف می کند، اما به او امکان می دهد تمایل جنسی به زنانی که مادرش را به یاد او می آورند، حفظ کند.
در حالی که فرافکنی، نسبت دادن تکانه های نامعقول به موضوعی بیرونی است، درون فکنی مکانیزم دفاعی است که افراد از طریق آن، ویژگی های مثبت دیگران را در خودشان جذب می کنند. افراد همیشه ویژگی هایی را که به نظرشان با ارزش هستند و به آنها امکان می دهند نسبت به خودشان احساس بهتری داشته باشند، درون فکنی می کنند.
هر یک از مکانیزم های دفاعی با محافظت از خود(ego) در برابر اضطراب، به فرد خدمت می کنند، اما از نظر جامعه، ارزش این مکانیزم ها مشکوک است. به عقیده فروید، یک مکانیزم_ والایش _ هم به فرد کمک می کند و هم به گروه اجتماعی. والایش عبارت است از سرکوبی هدف تناسلی اروس به وسیله جایگزین کردن هدف اجتماعی یا فرهنگی. هدف والایش یافته، به صورت آشکار، در دستاوردهای فرهنگیخلاق مانند نقاشی، موسیقی، و ادبیات جلوه گر می شود، اما به صورت ظریف تر، بخشی از کلیه روابط انسانی و تمام فعالیت های اجتماعی است.